جمله های بسیار آموزنده
جمله های بسیار آموزنده
زمانی که خاطرههایتان از امیدهایتان قویتر شدند؛ بدانید که دوران پیری تان آغاز شده است.
دهانتان را به اندازهای باز کنید که حرف در دهانتان نگذارند.
حلقة ازدواج باید در فکر انسان باشد نه در انگشت دست چپش.
تمام تاریخ عبارت است جنگ سربازانی که همدیگر را نمیشناسند؛ و با هم میجنگند برای دو نفری که خیلی خوب
همدیگر را میشناسند و نمیجنگند.
بدترین خطایی که مرتکب میشویم، تــوجه به خطای دیگران است.
جادههای زندگی را خدا هموار میکند؛ کار ما فقط برداشتن سنگریزههاست.
مردی و نامردی، جنسیت سرش نمیشود؛ مرام و معرفت که نداشته باشید، نامردید.
تونلها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم راهی برای عبور هست. ما که کمتر از آنها نیستیم، پس نا امیدی چرا...؟
بعضیهایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را دارند؛ مثل: بابا، مامان، پدربزرگ...
با عقلتان، دلبستگیهای دنیوی را از خودتان دور کنید؛ وگرنه خواهید دید که این دلبستگیهایتان هستند که عقلتان را
از شما دور میکنند.
مدیر خوب، یک نقطة مثبت در فرد پیدا میکند و روی آن کار میکند. ولی مدیر بد، یک نقطه ضعف در فرد پیدا
میکند و به آن گیر میدهد.
در زندگیتان نقش نیشهای مار «مار و پله» را برای کسی بازی نکنید؛ شاید دیگر توان دوباره بالا آمدن از نردبان را
نداشته باشد.
درمقابل سختیها همچون جزیرهای باش که دریا هم با تمام عظمت و قدرت نمیتواند سر او را زیر آب کند.
عفت در زن مانند شجاعت است در مرد؛ من از مرد ترسو همچنان متنفرم که از زن نانجیب.
ناامیدی اولین قدمی است که شخص به سوی گور بر میدارد.
خواستنی بودن رازی ندارد.
قبل از این که در مورد راه رفتن دیگران قضاوت کنید، منصفانه این است که اول چند قدمی با کفشهایش خودتان راه
بروید.
همیشه بیشتر افکار صرف جفت و جور کردن حرف هایی میشود که هرگز بر زبان جاری نمیشود.
کارمندان نابکار، از دزدان و آشوبگران بیشتر به کشور آسیب میرسانند.
بهتراست منفور باشی به خاطر چیزی که هستی؛ تا محبوب باشی به خاطرچیزی که نیستی.
نگفتن، صلاح است؛ کم گفتن طلا است؛ پر گفتن بلا است.
و سخن آخر این که:
دیگران برای خوابیدن قصه میگویند، ما قصه خود را میگوییم که دیگران بیدار شوند...