پيام

عرفان وادب
93/9/6

+ من بودم و يک قاب عکس خاک خورده! من بودم و با لحظه هاي باد برده من بودم و منزل به منزلها دويدن من بودم و بن بست دوري را چشيدن! من بودم و نرگس ها در خون نشسته من بودم و آوار بغض هاي شکسته من بودم و شاعر، به مجنوني معروف من بودم و شعري به بي جوني معطوف 93/09/06

انديشه نگار 95/1/14

سلام ... عالي ... : )

@};-

سلام...ممنون عزيزم:D

من بودم و نرگس ها در خون نشسته// بسيار دلنشين

ممنونم جناب عليرضا خان:D

B-)

:-o

@};-

زيبا بود

نميشه گفت بن بست دوري را دويدن ؟؟؟ : ) آخه چشيدن نميخوره .. : )

تحير براي چيست نگارستان خيال؟

@};- //ممنون حرف امروز:D //نه مصرع ِ قبل دويدن داره ! با آوردن چشيدن در پايان بيت آرايه حس آميزي ايجاد شد و ارزش موسيقيايي اون بيشتر، فک کنم اينطوري زيباترِ...

اوهوم : )

@};- الّلهُـمَّ صَلِّ عَلـي مُحَمَّـد وَآلِ مُحَمَّـد وَعَجِّـل فَرَجَـهُم@};-

چه عکس هاي قشنگ و متن هاي زيبايي .. عالي .. درود بر شما @};-

ممنون ...نظر لطف شماست:D @};-

من بودم و جا سيگاري پر ... قلب و ريَم از دود و دمش قر :D

آخ آخ آخ !...... سيگار ،دود ؟!!!!

چي شد چرا مخالف زدن جناب مترسک مزرعه ،بازنشرشون براي چيه باز؟!!!!!!

ماه بدون دخانيات بود ...........

نه !! مطمئنيد ؟!! پس چرا ماهش سياهِB-)